نتایج جستجو برای عبارت :

پاییز لامذهب

دوباره پرشده اینجا ،با برگ سرخ پاییز
عزیزم باز زیباتر شدی ، این صبح را برخیز
به سرزمین آرزوهای کودکیت باز آی
از این همه خواب های کهنه ات بگریز
نگفتم میرسد روزای بارانی، ولی حالا
تو و باران زیبایی،منو این شِکوه یکریز
عجب پاییز زیباییست این پاییز لامذهب
هوای شهر باز از عطر گیسویت شده لبریز
تو را حس میکند هردم غزال حافظ از شیراز
تورا اینجا نوای شهریار می خواند از تبریز
من آن ابرم که عاشق گشته ام ،با گریه می آیم
ملاقاتت کنم ای سرزمین سبز حاصلخیز
سلام
+ به جز CBC، ساعت 10 شروع بد بختی امروز من بود. اول که اسکن گرفتن. سونوگرافی یک عدد نیز! بعد عصرش هم گشنه و تشنه رفتم برا IT مجدد و بیوپسی توامان! نابود شدم رفت. :( 
+ تا شب هم یه کله رو کمر دراز کشیده بودم و کمرم خشک شد دیگه. حالا درد بعد از رفتن اثر بی حسی هم به کنار! 
+ حالم از رزیدنت های مغروری که رفتارشون اینقد متکبرانه است بهم میخوره! خو لامذهب تو داری رو من باد میگیری... اقلا مثه آدم حرف بزن. نه اینکه جواب سوالم رو جوری بدی که انگار من مثه خودت خر
قرار بود امروز کلی اخم کنم، کلی بد اخلاقی کنم، وحشی باشم! ولی مهر دوستان نذاشت... پایان ترم 4، و بعد از مدتها بابت جاافتادگی و قلق گیری ها خوشحالم! 
+ به به به این تغییر چهره
+نمیدونید چه قدر ابا داشتم از نوشتن عنوان the end! لامذهب ول نکرده هنوز که
انحراف، چه انحرافی! انحراف از آگاهی انسانی. خروج، چه خروجی! خروج از مذهب آدم. و برخاستن، چه برخاستنی! برخاستن از همه چیز. و پذیرفته شدن در آغوش بی‌منّت و لامذهب خدا. مذهب عشق.
حلمی | کتاب لامکان
کتاب لامکان را می‌توانید در اینجا بخوانید.
تصمیم میگیری بعضی ها را که با تمام وجود دوستشان داری از زندگی ات پرت کنی بیرون، دستت را قلم میکنی که پیام ندهی، زبانت را از حلقت بیرون میکشی که حرفی نزنی، قلبت را جر میدهی که تنگ نشود برایش، مغزت را شست و شو میدهی که یادش نیوفتی؛ بعد او چکار میکند؟ یکهو پیام میدهد و از نتایج کنکورت میپرسد... دلت میخواهد بگویی حیواااااان!!! آخر به تو چه؟ من دستانم را قلم کردم زبانم را لال قلبم را پاره و مغزم را نابود که تو اینطور بیایی همه چیز را زیر و رو کنی؟ نتای
چند روزیست خودم را وقف وبلاگ کردم هی درست میکنم هی خراب می کنم عینا مثل گیم میماند لامذهب . وبلاگ را اگر صاحبان شان  یک کم سرو سامان بدند مثلی شبکه های مجازی  که نیازی نباشند این قدر کاربر اینور آن ور علاف شوند عکس را یک جا آپلود میکنی متن را در دیگه جا عکس سر صفحه تبدیل کردنش باید روز ها گوگل بگردی تا آموزشش را پیداکنی و... .
پارسال همین موقع ها بود که داشتم سه ساله شدن گند زدن و ول گشتن پاییزم و خوب بودن سطح دریافت اطلاعات ام توی زمستون رو جشن میگرفتم ، تقریباً میتونم بگم باور کرده بودم که هر سال شیش ماه دومش باید همینجوری بگذرع ، سه ماه تمام شل میکنم و سه ماه تمام میترکونم ، یادمه همین تابستون بود کع حتی دنبال دلیل هم براش میگشتم و خب مطبعا هیچی یافت نشد که هیچی ، هیچگاه هم نقیضش ثابت نشد !!!
درمونده مثل سه چهار سال قبل پاییزم رو شروع کردم و ملو ملو ، واضحا کاری نکر
ببین خدا. این خلافیت ستودنیت در پیدا کردن روشی که منو انگول کنی رو دوست دارم. علی ای حال روحیه که خودت آفریدی، یه تیکه از خودته، حالا مازوخیسم داری مشکل از خودته. از طرف من به تخمم که اونم از بد روزگار برا خودته :‌)‌ صورت سوال های اذیت کننده برام بوجود میارن.
حالا من عملا داره ذره ذره از سیستم عصبیم کم میشه، مرگِ تدریجی نورون‌های مغزم رو حس میکنم. لرزشی که به دستم افتاده. دستی که تقریبا هر شب در حالی از خواب میپرم که فلج شده و حتی سر انگشتام قاب
در کودکی اصلاً بچّه شروشوری نبودم. فقط گاهی از سر کنجکاوی، وسایل برقی خانه را می شکافتم تا ببینم چطور کار می کند. مسئولیّت سرهم بندی شان دیگر با من نبود. اگر پدرم می توانست تعمیرشان می کرد، در غیر اینصورت اهل خانه از خیر آن وسیله می گذشتند! خیلی اوقات بی سروصدا گوشه ای می نشستم و کتاب می خواندم یا برنامه های علمی تلویزیون را تماشا می کردم. بعد به سرم می زد همان آزمایشات را در خانه پیاده کنم و یک بار نزدیک بود خانه را به آتش بکشم. می بینید که چقدر
در کودکی اصلاً بچّه شروشوری نبودم. فقط گاهی از سر کنجکاوی، وسایل برقی خانه را می شکافتم تا ببینم چطور کار می کند. مسئولیّت سرهم بندی شان دیگر با من نبود. اگر پدرم می توانست تعمیرشان می کرد، در غیر اینصورت اهل خانه از خیر آن وسیله می گذشتند! خیلی اوقات بی سروصدا گوشه ای می نشستم و کتاب می خواندم یا برنامه های علمی تلویزیون را تماشا می کردم. بعد به سرم می زد همان آزمایشات را در خانه پیاده کنم و یک بار نزدیک بود خانه را به آتش بکشم. می بینید که چقدر
ای عزیز ترینم! با بغضی که از پس سالیان با هم بودن تنها مونس شب‌های تاریکم گشته، برای تو می‌نویسیم از لحظات دلگیر چند قدم دور بودنت.می‌نویسیم از هوا که چه عجیب سرد می‌شود بدون هرم نفس هایت.عزیزکم! قلب کوچکت اگر مرا در آغوش نگیرد در وجود تیره خود غرق می‌شوم وهیچ‌کس را یارای آن نخواهد بود که منِ به قول تو بسیار ضعیف را خلاصی بخشد.جانِ دلم!می‌خواهم بگویم که اگر تو نباشی یانگ من ین درونش را می‌بلعد،روزهایم همه شب می‌شود،آبراکساز دیگر خداوندگ
بچه هاتون رو مذهبی تربیت میکنین یا غیر مذهبی ؟ 
یه مطلبی خوندم که خیلی برام جالب بود ؛ که تو تربیت خودمم استفاده شده بود... 
شعار خودمم همیشه این بود که بچه هام رو غیر مذهبی و به روش خانواده خودم تربیت خواهم کرد...
جوابهاتون رو دوست دارم بشنوم تا بعد اون مطلب رو به اشتراک بذارم :) 
+اگر تو مترو نشسته باشین با فرزند کوچکتون 
مذهبی باشین ، خانمی بی حجاب روبه روی شما، فرزند شما از علت تفاوت این خانم با شما بپرسد چه جوابی میدهید ؟ 
اگر غیر مذهبی باشید
من معتقدترینِ آدم دنیا نبوده‌ام. بی‌اعتقادترین‌شان هم. به چیزهای خیلی زیادی اعتقاد دارم ولی عقاید مذهبی ندارم. مذهبی نبودنم هشدار بزرگی برای دوستِ مذهبی داشتن نشد. خودم نمی‌خواستم که بشود. اصلاً دوستانِ اصلی من در مدرسه آدم‌های مذهبی هستند. یکی‌شان در حضور دبیران مرد هم چادر می‌گذارد (میم). ولی او فکرش هم نمی‌رسد که خدا در دسته‌بندیِ «نمی‌دانم»های زندگی‌ام قرار دارد.
شاید کسی با خواندن این بگوید که کارِ شاقّی نکرده‌ام یا اینکه وظیف
دانلود آهنگ محسن لرستانی بچه ننه
Download Music Mohsen Lorestani Bache Nane
دانلود اهنگ بچه ننه از محسن لرستانی با متن شعر و ترانه از سایت پلی نیو موزیک
دانلود بهترین آهنگ های محسن لرستانی با لینک مستقیم
دانلود آهنگ محلی بچه ننه محسن لرستانی mp3
دانلود اهنگ بچه ننه از محسن لرستانی
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
تکست و متن آهنگ محسن لرستانی بچه ننه
اسم منه دیگه نیار جلو چشمام دیه نیا ، ای دختره ای بی حیا بدجور ازت بدم میاد
بزار برو ای لامذهب دیگه ب
کلید رو که توی در چرخوندم خیلی سخت باز شد ... دو سه بار در و جلو و عقب کشیدم تا وا بده این دره لامذهب .. بقول اقاجون تبله کرده بود .. باید یکی رو میاوردم با اون دستگاها ک سرش گرد هست .. که صدای گوش خراش داره در طرفش رو صاف کنه .. پشت در پر شده بود از برگ های پاییزی .. برگ های بلوط خشک شده و برگ انجیری ۵ انگشتی .. انگار پشت درو گرفته بودن که نذارن کسی داخل بشه ..‌به هر زحمتی که شد درو باز کردم و چمدون رو از صندق عقب تاکسی برداشتم و رفتم داخل .. حیاط تاریک رود ..
یک هفته از شروع تعطیلی ها بعلت شیوع کرونا می­ گذرد. دانشگاه ها و مدارس را تعطیل کردند گفتند بنشینید در خانه هایتان بیرون هم نیایید که خطر نزدیک است و سرعت انتقال بالا است و ال است و بل است. من به شخصه حرف گوش کردم و اگر آن پنج شش ساعت جلسه ای که با ماسک و ژل ضد عفونی کننده و الباقی نکات بهداشتی برگذار شد را فاکتور بگیریم، دقیقا یک هفته است که پایم را از در خانه بیرون نگذاشتم. به جان شما از ترس جان نیست، نگران بحرانی شدن وضعیت مملکتم. خدایی ناکرده
۱.این زن و شوهر مدام در حال بگومگو هستند.سر خرجی و تلگرام و خواهر و مادر همدیگر... اما حالا که آقا تب کرده و مشکوک است، خانم ناگهان شدیدا دلباخته اش شده و دورش می گردد و قربان صدقه اش می رود و ماچش می کند که بلکه او هم بگیرد و با هم بمیرند تا توی یک دنیای دیگه دستای همو بگیرند.مرد باسبیل های چخماقی اش مثل پوری بنایی برای قیصر قمیش می آید و چشمهایش مدل نازگربه ای می شود...
۲.دخترک هفته ای دو بار خودکشی می کند و انواع قرص ها و سم ها و حشره کش ها را هم تو
دیشب سالگر فوت پدر شوهرم بود
همسر سردرد گرفته بود شدید
دم عوارضی به مادرشوهرم زنگ زد و هماهنگ کرد و برگشتیم خونه.
طفلکی همتا وقتی فهمید چقدر ناراحت شده بود و نگران بود....
امروز عصری خونه مادر شوهرم بودیم 
به مادر شوهرم گفتم قرار بود به کسی نگید دیگه  ناراضی  بودین و می دونستیم اونها زنگ می زنن و ...
اونها می  خواستن مادرشوهرم هم با ما مخالفت کنه
گفته چرا شما چیزی نگفتی و زندگی رو این دختر ساخته و الان اینجوری و اونجوری
مادر شوهرم هم گفته، منم گ
اشعار حسین زحمتکش
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد حسین زحمتکش برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
کسی با “موج” موهایت “کنار” آمد به غیر از من؟
کسی با هستی اش پای قمار آمد به غیر از من؟
کدامین سنگدل فکر شکار افتاد غیر از تو
کدام آهو به میدان شکار آمد به غیر از من؟
تمام شهر در جشن “تماشا”ی تو حاضر شد
تمام شهر آن شب در شمار آمد به غیر از من
برایت دستمال کاغذی بودم ولی آی
بسم الله الرحمن الرحیم
همه ما از دم مشکلات داریم. در این که شکی نیست. هیچ کسی هم نمیتونه ادعا کنه که آقا من بی مشکلم. دنیا اینطوریه دیگه...باید باهاش کنار اومد...ولی یک سوال...
    دیگه باید تاآخر عمر این همه مشکلو ناراحتی رو تحمل کنیم؟ نمیشه کاری کرد مشکلات همه حل بشن و یک نفسه راحت بکشیم؟
مشکلات که دست ما نیست! بخشی آره نتیجه اشتباه خودمونه ولی خدایی دیگه نمیشه مشکل نداشت.
    حاجی یعنی نمیشه ک
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلجَلیسُ الصّالِحُ خَیرٌ م
عالم نامرئی
    با ظهور غیر مترقبه یک ویروس ناشناخته در ماه های پایانی 1398 خورشیدی، جامعه کشور همراه با جامعه جهانی دچار تب و تابی بزرگ در مقابله با این مهمان ناخوانده شد.  در این راستا، سازمانهای پزشکی همگام با سایر بخش های اجرائی در جهت پیشگیری و کنترل بیماری تلاش مجدانه ای را آغاز و قرنطینه اماکن عمومی را توصیه کردند.  به موازات این تلاش های خیرخواهانه، ناگهان اقداماتی در جهت مخالف مبارزه با بیماری توسط عده ای در "اماکن مقدسه" آغاز شد تو

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها